عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ تا بوده، سعدی شیراز را به شیرین سخنی و شکرگفتاری میشناختهاند و شاعری که پندها و اندرزها و حکمت هایش را باید آویزه گوش کرد. در سیرت پادشاهان و آداب مملکت داری و اخلاق درویشان و فضائل و فواید قناعت و خاموشی، سخن فراوان گفته. اما آیا این پندارها را باید صرفا متعلق به دوره و زمانه گذشته دانست یا میتوان در هر زمانهای، به قدر نیاز و وسع، از نهر گوارای سخنان او جرعهای برداشت و چشید؟ ما سعی کردهایم پاسخ این سؤال کلی را ــ گرچه بحث پیرامون آن مفصل و دامنه دار است و مجال بیشتری میطلبدــ تا حد امکان از دکتر روح ا... اسلامی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، جویا شویم. او، چنان که در کتاب «سیاست نامه سعدی» خود نیز نوشته است، معتقد است که به صورت کلی اندیشه سیاسی ایرانشهری تأکید ویژهای بر اندرزنامهها دارد؛ و، در این بین، سعدی در قالب «گلستان» اندرزنامهای واقع گرا با اخلاق جایگاهی مبتنی بر خرد عملی نوشته است.
قدری درباره اندیشههای سیاسی سعدی و کارکرد آن در روزگار کنونی بفرمایید.
پیش از هرچیز، باید بگویم به نظر من سعدی استاد اول و استاد کامل نظم و نثر فارسی است؛ یعنی، اگر بخواهیم از یک نفر نام ببریم که نماینده زبان فارسی به حساب بیاید و در همه سبکها اثری داشته باشد و بهترین شیوه نوشتاری را هم پیشنهاد کند، آن شخص کسی نیست جز سعدی، شاعری که او را «خداوندگار نظم و نثر» میخوانند و تقریبا هماوردی ندارد.
شاعران دیگر، هریک، در سنتی قدرتمند هستند، اما سعدی در تمام موارد نفر اول است. در همه قالبهای شعر، شعر سروده است، و فقط یک شاعر نیست و نثرش هم یک شاهکار محسوب میشود. به اعتقاد من، سعدی معیار زبان فارسی است و قله زبان و ادبیات فارسی به حساب میآید و یک جور الگو حساب میشود؛ یعنی، اگر بخواهیم ببینیم کسی خوب مینویسد یا نه، شاخص و معیاری که برای سنجش در ذهن اغلب پژوهشگران میآید سعدی است.
نکته دوم این است که فکر میکنم بسیاری از چیزهایی که ما ایرانی ها، علی الخصوص فارسی زبان ها، و افغانستانیها و تاجیکستانیها در فرهنگمان داریم برگرفته از آرا و اندیشههای سعدی است: ضرب المثل ها، حکایت ها، پندها و اندرزها و .... شما، اگر به «گلستان» سعدی مراجعه کنید، متوجه میشوید نصیحتهایی که پدرومادرها، پدربزرگ و مادربزرگ ها، و آدمهای پخته به شما میگویند دقیقا همان چیزهایی است که سعدی میگوید.
سعدی بیش از آنچه ما فکر میکنیم روی زندگی ما اثر دارد، و، وقتی میخوانیمش، متوجه میشویم که رفتار ما ایرانی ها، بیشتر از هرچیز، تحت تأثیر اندیشهها و گزارههایی است که او تولید کرده است.
خب، این اندیشهها و گزارهها امروز نیز کارکرد دارد؟ یا ــ بگذارید این گونه بپرسم که ــ از کدام بخشهای آن امروزه میتوان چشم پوشی کرد یا باید چشم پوشی کرد؟
دوران عوض میشود. سعدی متعلق به یک زمانه خیلی استبدادی است، وقتی که فضا بسته بود، دوره پادشاه و رعیت. برای دوره ما در روزگار فعلی، نمیتوان از همه آن اندیشهها و تفکرات استفاده کرد. آن زمان، خبری از آموزش و سواد برای مردم نبود؛ اینها فقط متعلق بود به قشر اندکی از افراد سطح بالا. مثلا، سعدی جایی [در «گلستان»]میگوید: «مشورت با زنان تباه است.»
به طور کلی، درمورد زنان و ساختار سیاسی، خیلی از آن تفکرات، با توجه به پیشرفتهای خیلی زیاد در حوزه تکنولوژی، و باسوادشدن مردم، عینا قابل پیاده شدن نیست. اما بسیاری از این پندها و اندرزها ــ که زیاد هم هست ــ همچنان جواب میدهد، مثل جایی که حکایت پادشاه و اسیر را میگوید [در «گلستان»]: «دروغی مصلحت آمیز بهْ که راستی فتنه انگیز.»
سعدی متعلق به دورانی است که کشور با هجوم مغولها و بعد ایلخانان روبه رو شده است و در شهرهایی مثل شیراز اوضاع به شدت به هم ریخته است. او محصول همین فضاست، فضایی که غالب نظامهای سیاسیْ قبیلهای و بسته بوده و اندیشمندان نمیتوانستهاند نظر خاصی بدهند.
آیا میتوانیم بگوییم در سالهای اخیر گرایش به سعدی بیشتر شده و بخشی از این گرایش به دلیل نیاز به همین پند و اندرزهای اوست؟
بله. در اوایل مشروطه، حدود ۱۰۰ سال پیش، اواخر قاجار و در زمان شکل گیری دوره پهلوی، گرایش به فردوسی خیلی زیاد میشود؛ حتی «هزاره فردوسی» برگزار میکنند و نسخ مکرری از «شاهنامه» تصحیح میشود. درواقع، در ابتدا، ما برای ساخت ایران مدرن به سمت فردوسی میرویم. سرودن اشعار حماسی، و ملی گرایی و ساخت ایران جدید، همه، از زاویه «شاهنامه» فردوسی صورت میگیرد. محمدعلی فروغی، سیدحسن تقی زاده و خود رضاشاه، همه، گرایشهای میهن گرایانهای داشتند که فردوسی نیز در آن جایگاه خیلی بالایی داشت.
بعد، کم کم، جامعه به سمت حافظ رفت. در سالهای ۱۳۲۰، ۱۳۳۰ و پس از آن، گرایشها به حافظ زیاد میشود که مفاهیمی مثل «دشمنی با ریاکاری»، «راست گویی» و «طرح جدید درانداختن» در اشعار او زیاد به چشم میخورد. در قدم بعد، یعنی در سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، مردم و جامعه به سمت مولانا سوق پیدا میکنند و مفاهیم عرفانی مطرح میشود. اگر خاطرتان باشد، الهی قمشهای در تلویزیون میآمد و از مولانا میگفت و مولانا یاد میداد.
به تازگی، اما شاید چیزی حدود ۱۰ سال است که من میبینم گرایش به سعدی خیلی زیاد شده است؛ یعنی کتاب هایش خیلی به فروش میرسد، اشعارش در شبکههای اجتماعی زیاد نوشته و دست به دست میشود و جوانها و نسل جدید آنها را میخوانند و کلاسهای سعدی خوانی هم به کرّات برای کودکان و نوجوانان برگزار میشود. حتی در فضای روشنفکری هم بحثهای مربوط به اعتدال و میانه روی مطرح میشود.
فکر میکنم اندیشههای واقع گرایانه در اندیشه سعدی خیلی زیاد است و فکر میکنم یک بخش عمده از دلیل گرایش نسل امروز به سعدی هم به همین خاطر است. دلیل این گرایش هم به خاطر روحیه محافظه کارانه و خیلی محتاط و خیلی اعتدالی اوست. در طول تاریخ هم اگر نگاه کنیم، یکی از عوامل تداوم حیات ایرانیان همین نکاتی است که سعدی بیان میکند.
مهمترین عنصر اندیشه سیاسی سعدی را باید چه چیزی بدانیم؟
اعتدال؛ اعتدال خیلی حضور پررنگی در اندیشه سعدی دارد. او رفتارهای رادیکال و تند را به هیچ وجه قبول ندارد و اصلا آدم تندی نیست. مفاهیمی مثل «احتیاط»، «اعتدال»، «محافظه کاری» و «مردم آزاری نکردن»، در اندیشه سعدی فراوان است، همچنین توصیه به رواداری، تساهل و جدل نکردن و تأکید بر عمل.
او معتقد است بحث کردن بی فایده است و، به جای آن، باید اقدامی انجام داد؛ علی الخصوص، در «گلستان» از این مضامین صحبت میکند، صحبتهایی که بسیاری از آنها اکنون در زندگی ما جریان دارد و ما ایرانیها خیلی از پند و اندرزهای او را در زندگی مان هم زیاد میشنویم و هم استفاده میکنیم.
آیا این اندیشهها را لزوما باید مختص به جغرافیای ایران بدانیم؟
ایرانیها همیشه سعدی را میخواندهاند. در قدیم، «گلستان» یکی از کتب مکتب خانهها بود. در دوره جدید هم میخوانند، اما نه مثل قبل. اما کشورهای دیگری مثل افغانستان هم سعدی را خیلی دوست دارند و بسیار میخوانند. خیلی از دانشجویان افغانستانی من سعدی را میشناسند و حفظ هستند؛ «گلستان» را هم خیلی خوب بلدند. کلا، در افغانستان خیلی رواج دارد.
در تاجیکستان اما، چون خط و زبانشان تغییر کرد، نه؛ حالا، فقط نخبگان و کسانی که خیلی علاقه دارند سعدی را میخوانند. در ایران، هم نخبهها و هم مردم عادی به سمتش رفتهاند. درهرصورت، نباید فراموش کرد که بلاشک یکی از ستونهای زبان و ادبیات فارسی و معیاری برای زبان ما سعدی است.
خواجه نظام الملک توسی نیز ــ که چیزی حدود سی سال عهده دار منصب وزارت در دوره سلجوقی بود و مهرهای از سیاست در آن دوره ــ کتابی با عنوان «سیاست نامه» دارد. بین این اثر و «سیاست نامه» سعدی چه تفاوتی میتوان قائل شد؟
تفاوت بسیار است. در کتاب نظام الملک، با نام اصلی «سیرالملوک»، درباره نظام سیاسی صحبت میشود. او یک سیاست مدار بوده و وزیر، و اصلا خودش همه کاره بوده؛ وزیر توانمندی هم بوده. در کتابش، بخشهای مختلف حکومت را توضیح میدهد و همه فنون حکمرانی را. این اثر، درواقع، یکی از کاملترین کتابها در گزاره نظام سیاسی و نهادهای حکومتی است.
بسیار هم آدم واقع گرایی است. سعدی، اما اصلا وزیر نبوده؛ او یک فرد اندیشمند به حساب میآید که مردمی است و اندرزهایی هم که میدهد مردمی است و برای مردم. میشود گفت اندیشه اش دور از قدرت به حساب میآید. او کسی است که دوست دارد به مردم کمک کند، جانشان را حفظ کند، و دغدغه حکومت ندارد؛ اوست که میگوید: «به مردی که ملک سراسرْ زمین/ نیرزد که خونی چکد بر زمین».